سه سال پیش به لطف خاله کوچیکه با وبلاگ و چگونگیش آشنا شدم و دو سال پیش هم به لطف کتاب «عادت میکنیم» از «زویا پیرزاد» فکر داشتن وبلاگ افتاد به سرم.
وبلاگنویسی بهم حس خوبی میده و آرومم میکنه. یه حس دلپذیر که نوشتههام فقط توی دفتر نمیمونن و یه عده دوستدار و اهل قلم هستن که بخونن و از پس همهی کامنتهاشون به خصوص انتقادهاشون خودم رو بالا بکشم.
خوشحالم که اینجا هستم. از لطف خاله کوچیکه هم بسی تشکر میکنم که واقعا بهم کمک شایانی نمود. هم برای آشنایی با وبلاگ و هم توی داشتنش :)
خلاصه که از همین تیریبون سلام میکنم به اهالی قلم و اهالی بیان :)