گفت «حس سرباز خط مقدم رو دارم که اگه جلو بره کشته میشه و اگه برگرده به جرم خیانت به کشور اعدام میشه.»
گفتم «وقتی در هر دو صورت تهش مرگه انتخابت کدومه؟»
گفت «برمیگردم.»
دستهی پروانههای توی دلم مبهوت شدند. بال زدن را فراموش کردند و افتادند روی بند دلم. بند دلم پاره شد. بالهای پروانهها کنده شدند و تا چشمهایم بالا آمدند. تنهی بیبال پروانهها توی گلوگاهم گیر کرد. بالهای آبی پروانهها بیرنگ شدند و از چشمهایم چکیدند. از روی گونه سریدند تا روی گلو. دهانم باز شد. تنهی پروانهها را با نفسهای منقطع و پرصدا بیرون دادم. تنهها و بالها پیوند خوردند و پروانههای پریدهرنگ، ملول و بیجان از پنجره بیرون رفتند. صدای ترانه علیدوستی از پس سرم در پژواک نفسهای منقطعام پیچید «عاشق بزدل عشق رو هم ضایع میکنه، آقای قباد دیوانسالار!»*
عنوان : خاقانی
*دیالوگی از سریال شهرزاد
- بـقـچـه
- پنجشنبه ۴ آذر ۱۴۰۰