سردرد دارم و تهوع. احساس رهاشدگی می‌کنم. حس می‌کنم یکهو چشم باز کرده‌ام میان این روزها. انگار گذشته‌ای نبوده و آینده‌ای نخواهد بود. نمی‌دانم پیش از این چگونه زندگی می‌کردم، یا پس از این چگونه زندگی خواهم کرد. یک‌جور معلق بودن توی زمان و در حال تحمل فشار اندوه و درد به روی سینه‌ام.