به وقت بیخواب شدنهای گاه و بیگاه شبانهام، اول از همه آهنگ بیخوابی شجریان و قربانی را میگذارم روی تکرار، زل میزنم به سقف و درود میفرستم به روح اخوانثالث! مصراع به مصراعش غرقم میکند و صدای خوانندهها گوش و روحم را مینوازد. بعدتر میروم سراغ فایلهای کلاس داستان. صدا و کلام استاد میتابد میان تاریکی شب. به پهلو میچرخم و به جانش درود میفرستم. نقطهی عطف پررنگی توی پِیرنگ داستانی زندگیام است این مرد و کلامش.
اینگونه است که شببیداری جای تلخ کردن کامم، کیلو کیلو شکر به کامم میریزد.