نگ میگفت «یه جایی بنویس که از نوشتن پشیمونت نکنن.» حالا من پشیمان و پریشان برگشتم سراغ وبلاگ خودم. نقطهی امنم از تموم دنیا. به جایی که حتی اگه گذر کسی هم چندان بهش نیفته، بازم حس همون روزای اول رو بهم میده. حالا حس کسی رو دارم که بعد از یه سفر طولانی برگشته خونه و عمیق نفس میکشه و زمزمه میکنه «هیچجا خونهی خود آدم نمیشه.»
فقط امیدوارم که یادم نره مراقب خونهی قشنگم باشم که دوباره بهش بیتفاوت نشم و فراموش نکنم که تنها راه نجات یافتن «نوشتن» هست. صادقانه، زیاد و مستمر :)
پینوشت : خب، اون تک و توک رفقایی که اینجا هستن هنوز، یه چاق سلامتیمون نشه؟ :)