1. کنکور تموم شده و من توی بلاتکلیفترین حالت ممکنم. توی دو راهی دانشگاه آزاد پشت کنکور. از جفتش تقریبا به یک میزان نفرت دارم. نقطهی تمایزش توی تغییرات کنکور سال آینده و توان روانی من برای پشت کنکور موندنه! امیدوارم تصمیمی که میگیرم در نهایت منجر به پشیمونی نشه!
2. برای اینکه ذهنم رو از کنکور دور کنم توی دو هفتهی اخیر سه تا سریال کرهای دیدم! آبکی، رمانتیک و طنز. دوستشون داشتم و سرگرم شدم. ولی دیگه بسه. باید از فردا یکم با برنامهتر و هدفمندتر زندگی کنم. از زبانی که بیشتر از دو ساله که رهاش کردم شروع میکنم و مطالعهی بهتر در حوزهی فلسفه.
3. آموزگارا تا روز قبل کنکور من مدام کلاسهای هیجانانگیز و خفن میذاشت. الان دو هفتهست که هیچ کلاسی نذاشته! واقعاً که! :(
4. میخوام کلاس آواز رو شروع کنم و بابتش هیجانزدهام! هرچند چون خودم خیلی از صدام خوشم نمیاد، برای شروع کردن نگرانم ولی از آواز خوندن که خوشم میاد. پس انجامش میدم. به قول نگ «دتس مای گرل!» :))
5. مدت زیادیه که آقای عین_صاد رو ندیدم. در اسرع وقت باید روانپزشکم رو عوض کنم و روانکاوی و هم شروع کنم. این روزا حال روحی به شدت بدی دارم. اونقدر که فقط خود خدا بیاد جمعم کنه.
6. خواهر من! برادر عزیز! دوست مهربان! تو رو فرآن این آرشیو بیصاحاب رو شخم نزن! اینقدر بهم حس ناامنی نده. دنبال چی هستی مومن؟ (بگم که کامنت ناشناس گرفتن هم تقریباً ده برابر بهم اضطراب میده؟) جهنم نکنید اینجا رو خلاصه. کپی هم نکنید، خوب نیست :))))
7. چقدر امشب حالم شییه نیمهشب چهاردهم آذر نود و نه هست. دیوانهوار، مستأصل و تهی.
8. هم حرفم میاد، هم حرفم نمیاد. کاش یکی بود که فردا باهاش برم کافه و پیادهروی :(
به قول نرگس خدا خوبم کنه.