الف) اگر قدری بی‌تاب باشید، کمی غمگین و مقداری دلتنگ؛ اگر همه‌ی راهکارهای قبلی‌تون جواب ندن؛ برای بهتر شدن حال‌تون چیکار می‌کنید؟
ب) اگه فقط یه جمله بتونید به من بگید، (با فرض اینکه آخرین جمله و مکالمه‌ست) اون جمله چیه؟
+مشخصه چقدر دلم مکالمه‌های وبلاگی می‌خواد و چقدر لازمه که حواسم رو از کلافگی بی‌دلیلم پرت کنم؟
دوست داری بیا تلگرام حرف بزنیم. پست قبلیت برام جالب بود جای کامنتم نداشت. @Mr639s
میگم به همه ی این حس ها بگو گور باباتون یعدم بخواب :)
البته من فلافل تند با دوغ گازدار برام جوابه!
الف ) راه حل همیشگیم ، خواب ...
سلام عزیزم. من اگه شرایطش رو داشته باشم میرم توی جمع آدمایی که قبولشون دارم و ارتباط میگیرم باهاشون. گاهی قفل کردن روی حال بد و تلاش برای پیدا کردن دلیلش و تغییر دادنش گره رو کورتر میکنه.
- خوبیش اینه که میگذره:) شب میگذره همون طور که روز میگذره
ابیلفضلی؟؟!
تپش قلب گرفتم از ذوق:)
حاجی بزار سرمو بزارم رو شونه ت گریه کنم:))
قلمت خیلی خاصه اکثر پستات حسی که توشون هست برام آشناس گاهی فکر میکنم نکنه این بشر پل زده به مغزم داره میخونه منو :)
برای من مهم نیس که خوابم میاد یا نه
کافیه دراز بکشم
و تامام XD
ولی خب اگه خوابت نمیاد... هممم نقاشی کن
البته من نقاشی دوست دارم ، ممکنه مثلا شما اشپزی دوست داشته باشی یا هرچی
الف) من توی همین حالتم تقریبا. شاید دز دلتنگی بیشتر باشه. و راه‌حلی هم ندارم. معمولاً قدم زدن برای من جوابه ولی خب این وقت شب نمی‌شه :))
ب) من نمی‌شناسمت آخه زیاد. «آهنگ‌هات خیلی خوبه =) » شاید انتخاب خوبی باشه:))
به همین حالت دچارم و دقیقا همینو همین الان تو واتساپ از دوستام پرسیدم
بذار ببینم جواب دادن یا نه
سمیرا نوشت:
دله دیگه میگیرعه یه تیوری جالب بگم میگه هرموقع دلت گرفت شاید اونی که خیلی می خوادت یواشکی دوست داره دلش گرفته که یه جورایی تو هم حسش میکنی ولی دلیلشو نمی دونی به این تئوری فک کن به خاطر اون بدبخت شاد باش
جیییییییییییییغ دکتر صاد الان جواب پیاممو داد
دکتر صاد شخص خیلی شخیصی است
اینکه میبینه الان انلاینم زشته ولی خب خودشم انلاینه که اللن جوابمو میده دیگه :/
حواسم رفت کلا
دیگه...
اینکع منم دلم واسه بحث‌های وبلاگی تنگ شده
تموم شد دیگه عمرشون انگار
همه فقط صفحه خودشون رو مینویسن و میرن
الف) خیلی وقتا می‌شینم میوه‌ای که دوست دارم رو می‌خورم، عطر بو میکنم، میرم خرید، فیلم می‌بینم ، کتاب می‌خونم. بعضی وقتا هم می‌شینم گریه میکنم.
ب) چقد سخت. از جملات آخر مکالمه من همیشه همینه: «مراقب خوبیات باش».
آبمیوهٔ مورد علاقه‌مو می‌خورم :دی
🥸
سوالای سخت‌سخت می‌پرسی :دی من وسواس کامنتی دارم کلا.
یه بنده‌خدایی می‌گفت همونجور که می‌گیم یه نفر فوتوژنیکه، متن آدم‌ها هم می‌تونه آنِ خودشو داشته باشه، و چیز خاصی نیست، کافیه آدما بذارن اون صدایی که درونشونه و می‌خواد حرف بزنه حرفاش بیاد رو کاغذ. خیلی‌ها تو بیان و اینا بی‌تکلف و آزاد مینویسن. این جواب اینکه چرا یه وبلاگی رو می‌خونم، خیلی ساده: اگر آدما خودشون باشن می‌خونم‌شون.
کاراکتر؟ بازیگوش، در حال توسعه، خسته شاید ولی امیدوار!
الف) بی تاب و غمگین و دلتنگ...
غمگینی اگر مزمن نباشه خیلی هم قشنگه نیاز به رفع شدن نداره به نظرم. غم گذری خونه تکونی دله غبار دل رو میشوره. با اشک هم همراه باشه که دیگه عالیه.
دلتنگی اما... برای چی و برای کی؟ اگه شخص خاصی باشه قطعا بهش پیام میدم. اگه اسیر خاک باشه میرم سر مزارش. اگه اجازه نداشته باشم بهش پیام بدم یا دلتنگی برای یه موقعیت و جیز خاص باشه سعی میکنم با فکر کردن طولانی بهش و یادآوری خاطرات دلمو سبک کنم. مخصوصا اگر یه نفر باشه تو اون خاطره باهام مشترک باشه حتما باهاش تماس میگیرم و باهاش صحبت میکنم. مثلا من و خاله م تقریبا ۹۰ درصد مکالمات ۱ ساعته مون در مورد یادآوری خاطرات مادرم و خاله ی دیگه م و شوهر خاله م هست که فوت کردن و دلتنگیم برای این ۳ نفر رو با این مکالمه میشورم و سبک میشه. این فقط یه مثال بود. دلتون برای هرچی و هر کی تنگ شده صحبت با یه نفر که خاطرتون مشترکه یکم التیام بخشه. مسکن موقته البته.
برای بی تابی همیشه راه حل خودمو داشتم و همیشه هم جواب داده. رو آوردم به مخدر همیشگیم و البته منظورم دود و ... نیست. هر ادمی مخدر خودشو داره برای آروم شدن بیتابی.... نسخه خودمو براتون تجویز نمیکنم :))))
ب) همیشه در مورد آدمای مجازی، وقتی خبر بدن میخوان برن آخرین جمله م این بوده: کاش تا تولدت میموندی:)) و البته که از خدامم بوده اقلا چندماهی تا تولدشون مونده باشه .
الف) من گریه میکنم، گریه های از ته دلمو اصلا دوست ندارم ولی خب جدیدا زیادی اینطوری ام...
ب) نمیدونم ،زندگی کوتاهه...
۱. اگه اونایی که گفتی به‌جای یه‌کم، خیلی باشه، معمولا چیزی جواب نمیده جز حواس‌پرتی که گاهی با فیلم دیدن فراهمش میکنم، گاهی با تفریح‌های هرازگاهی مثل سینما و سفر و اینا.
۲. تو می‌تونی نویسنده‌ی خوبی بشی :)
خیلی دوست داشتم یه راه کار بدم ولی متاسفانه خودمم نمیدونم چه باید کرد!
جمله ی آخر هم اینکه،امیدوارم مرگ آخرش باشه.
نظرات پست آخر باز نبود اما دلم نیومد از حسی که توی کلمه به کلمه‌اش ریخته بودی نگم...
قلمت عالیه بقچه جان
دلت گرم باشه همیشه و هرچی خیره همون بشه الهی💚🌱
