راستش شروع اونم بعد از مدتها یه مقدار سخته. ولی سلام :))
میدونید، موقعی که اینجا رو رها کردم و رفتم. این حس رو داشتم که نباید تا این اندازه بیپرده از درونیاتم مینوشتم. نباید اینقدر همه چیز رو کف وبلاگ پخش و پلا میکردم. ولی بعد از یه مدتی بسیار دلتنگ اینجا این فضا شدم. دلتنگ این صمیمیت و راحتی. اینجا لازم نیست سعی کنم موجه به نظر برسم و میتونم خیلی راحت از افکار و درونیاتم بنویسم.
این بود که آرشیو اون یکی وبلاگ رو هم بار زدم و آوردم اینجا. یه تکون اساسی به آرشیو دادم و پستهایی که بیخودی موقت بودند یا اون دستهای که خیلی وقته نوشته شده بودند ولی به هر دلیلی منتشرشون نکرده بودم رو انتشار دادم. دیگه اگه دوست داشتید یه نگاهی به آرشیو بندازید.
خلاصه دخترا که تنبونای گشاد گلگلی زیر هدره؛ تیشرت خرسیها هم توی کشوی منو. برای پسرا هم توی کمدی که حدفاصل آرشیو و آرماره رکابی و شلوارک گذاشتم. خلاصه تعارف نکنید که خونهی خودتونه و مجلس خودمونیه D:
قالب دلربا و عزیزم رو که ملاحظه مینماید زحمت محمد عزیزه. که گفته اگر قراره دستی به سر و گوش قالبتون بکشید یا ایدهای برای طراحی قالب دارید بهش خبر بدید :)
از اونجایی که حضورم رو پر شکوه برنامهریزی کردم توی انتشار پستها زین پس نظم خواهیم داشت. (دروغ گفتم! برای اینه که مجبور بشم به داشتن نظم و استمرار توی نوشتن.) پنجشنبهی آخر هر ماه یک داستان خواهیم داشت و هر هفته دست کم یک پست روزانهنویسی. پستهایی که با تگ «بقچهپیچ» منتشر میشن، بیشتر حالت منبرگونه دارن و تحلیل من از یک موضوع یا اتفاقه. این دست از پست رو هر وقت حال داشتم منتشر میکنم.
و امّا نقد و بررسی کتاب. آیا دوست دارین که این رو توی گزینهها داشته باشیم یا چی؟ حال و حوصلهش رو دارید یا نه؟
اساساً مخالف منتشر کردن پست رمزدار هستم ولی اگر ناگزیر شدم و انتشار دادم، صرفاً جهت تخلیهی روانی هست؛ پس بیتوجه بهش گذر کنید.
رفقا! اینکه هر کدوم از ما بخشهای نسبتاً خصوصیتر زندگی و روانمون یا حتی داستان و خیالهامون رو توی وبلاگ منتشر میکنیم بر پایهی اعتماد هست. لطفاً لطفاً لطفاٌ کپی نکنید. یا اگر به هر دلیلی دوست داشتید اون متن رو به هر شکلی ذخیره داشته باشید، حتماً حتماً حتماً قبلش بهم بگید. از همهی تلخیهای زندگی به وبلاگ پناه آوردیم، مراقب پناه و اعتماد همدیگه باشیم :)
توی اولین پست وبلاگ صخی (که سلام خداوند بر او باد) این رو فرمود! حالا بعد از یک سال و اندی وبلاگنویسی کامل و دقیق به حرفش رسیدم. برای شروع جلد دوم بقچه این پیام رو میکوبیم زیر این پست بلکه نقره داغ شویم و در خاطرمان ثبت شود، قربة الی اللّٰه!
خب دیگه صغری کبری چیدن بسه، گلها باغ بلاگستان خطهی بقچه آباد حالشون چطوره؟